سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ورود آزاد-خروج ممنوع

دوشنبه 86 مرداد 15 ساعت 4:30 صبح
    اشعاری زیبا از قیصر امین پور
     
     «سه حرف»

  از تمام رمز و رازهای عشق؛

  جز همین سه حرف؛

  جز همین سه حرف ساده میان تهی،

  چیز دیگری سرم نمی شود؛

  من سرم نمی شود،

  ولی....

  راستی دلم که می شود..!

 

 «زود دیر میشود»                                                    

حرفهای ما هنوز ناتمام،

 تا نگاه می کنی،

 وقت رفتن است،

 باز هم همان حکایت همیشگی؛

 پیش از آنکه باخبر شوی،

 لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود؛

  آی،

 ای دریغ و حسرت همیشگی،

  ناگهان،

  چقدر زود دیر می شود.

 

   «سفر ایستگاه»

 قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود

 و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
          به نرده های ایستگاه رفته
                                     تکیه داده ام!

 

   «دستور زبان عشق»

 دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟

 می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

 موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

 آنکه دستور زبان عشق را
بی گذاره در نهاد ما نهاد

 خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

        

           «ق»<
o:p>

 و قاف حرف آخر عشق است؛
 جائی که نام کوچک من،
 آغاز می شود.

 



«احوالپرسی»
اینجا همه هر لحظه می پرسند:

«حالت چه طور است؟»

اما کسی یک بار

از من نپرسید:

«بالت...

نوشته شده توسط : بیسیم چی دل

نظرات دیگران [ نظر]

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ماندن؟
مرزهای زمین گیر
[عناوین آرشیوشده]