نیمه های شب،غمی که شادی را در زیر پایش،لگد مال کرده بود،سراسر دلم رافرا گرفته بود.بغض در گلو می جنگید و اشک در چشم می رقصید.با خودم خلوت کردم و دادگاهی بر پا نمودم.
شاکی:محسن
متهم:نفس اماره محسن
قاضی:عقل محسن
شاهد:خدا
دادگاه:جان محسن
قانون:قرآن،سیره پیامبر(ص)و ائمه
وکیل متهم:شیطان
صورت جلسه:شاکی(ذات محسن)،شکایتی از محسن مبنی بر«کم تلاوت نمودن قرآن و کم تفکر کردن در آن»تنظیم نمود و به قاضی دادگاه،جناب آقای «عقل محسن»تحویل نمود.شاکی،دلایلی قاطع و مبرهن و مستند از قرآن و سیره و روایات مطرح نمود.متهم حرفی برای گفتن نداشت.وکیل متهم،دفاعیه ای ایراد کرد که بیشتر به بهانه تراشی شبیه بود.مثل کمبود وقت متشاکی و....قاضی با بررسی تمام مدارک موجود که عبارت بودند از اعمال روزانه محس،وسوسه های شیطان و دلایل شاکی که کانلا به حق بود،متهم را مجرم شناخت و به جرم عدم رفاقت مشتی و جانانه با قرآن کریم،به تلاوت روزانه،حداقل 50 آیه محکوم کرد.
الهی!کلام و کلماتت که این قدر شیرین است،پس خودت چونی؟
نوشته شده توسط : بیسیم چی دل
لیست کل یادداشت های این وبلاگ