الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...
گویا زبانم برای تکرار نام تو گویا شده و افکارم برای غرق شدن در دریای طوفانی یاد تو،دست و پا بسته گشته اند.
آری،به مرداب چشمانی گرفتار آمده ام که هر چه بیشتر تقلا می کنم،بیشتر فرو می روم و در آسمان نگاهی اسیر گشته ام،که رهایی ازآن ناممکن است.
می دانی که یگانه ی منی و تک زندانی قلبم.معشوق من!ای دلارامی که دامانت از مروارید لبریز است!به دستانمان،چگونه پر شدن را،و به دلهامان،چگونه پرپر شدن را،و به چشمانمان،چگونه التماس کردن را بیاموز.
زیبا معبودا!به من بفهمان که عالم،محراب است تا دستِ به قنوت بلند شده ی قلبم،آسمان دامانت را رها نکند و دلم،تا ابد،سر از سجده بر ندارد.
پ.ن:
گاز نگاهت
نوشته شده توسط : بیسیم چی دل
لیست کل یادداشت های این وبلاگ